زندگینامه شهید سیدغلامحسین دشتی حسینی

ساخت وبلاگ

 

اصل و نسب

 سيد غلامحسين دشتي حسيني برادر شهيد سيد علي دشتي حسيني است كه در خصوص اصل و نسب ايشان در زندگينامه برادر شهيدش مطالبي نوشته شد. تتمه آن مطالب اينكه اين خاندان فرزندان زهرا (س) مي باشند. ساسله اي كه نسبش به سرور آزادگان حسين ابن علي (ع) مي رسد .ذراري پاك رسول الله هستند و احدي جز سادات اين افتخار بزرگ را ندارند. هيچ كسي از اولاد آدم در دنيا نمي تواند به بزرگي پدران خود افتخار كند جز ساداتي كه نسبت آنها به محمد مصطفي (ص) و علي مرتضي (ع)‌مي رسد . پيغمبر اسلام (ص)‌فرموده است: ‹‹ان الله عزوجل جعل ذريه كل نبي في صلبه و جعل ذريتي في صلب علي ابن ابيطالب›› يعني: خداي عزوجل ذريه هر پيغمبر را در صلب خودش قرار داده و ذريه مرا در صلب علي ابن ابيطالب . وسادات ميوه اين شجره تنومند هستند

شجره نامه

شجره نامه سادات شهيدين دشتي حسيني

1-ابن ابيطالب

2-ابن حاج سيد محمد علی

3-ابن امام علي (ع)

4-ابن سيد غلامحسين

5-ابن امام حسين(ع)

6-ابن حاج سيد علي

7-ابن امام زين العابدين(ع)

8-ابن سيد بهرام 9-ابن زيد

10-ابن سيد علي اكبر

11-ابن حسين

12-ابن مير نظام

13-ابن ابو يحيي

14-ابن مير لطيف

15-ابن ابوالحسن

16-ابن مير بهرام

17-ابن عيسي

18-ابن مير رضاعلي

19-ابن ابو محمد

20-ابن مير لطيف

21-ابن ابو جعفر

22-ابن مير بهزاد

23-ابن شاه حسين

24-ابن مير بهرس

25-ابن زيد

26-ابن شاه پير حسين

27-ابن شاه فخرالدين

28-ابن شاه جعفر

29-ابن شاه حسين

30-ابن شاه لطف الله

31-ابن شاه محمد

32-ابن شاه حسن

33-ابن الفارس

34-ابن شاه ركن الدين

35-ابن شاه حسين

36-ابن شاه فرج الله

37-ابن شاه احمد

38-ابن شاه فضل الله

39-ابن شاه الياس

40-ابن شاه محمد

41-ابن شاه اسحاق

42-ابن شاه عبدالرحمن

43-ابن شاه ابوالعلاء

44-ابن شاه جعفر

45-ابن شاه خضر

46-ابن شاه اسماعيل

47-ابن شاه عبدالله

48-ابن شاه حسين

49-ابن شاه زكي الدين

50-ابن شاه حسن

51ابن شاه محسن

 

ولادت

روز جمعه است و بيرقهاي برافراشته شده ماه محرم با نسيم چكامه اي واقعه تلخ كربلا را زمزمه مي كند. آسمان خانه ابر ماتم گرفته است و از فضاي آن باران غم مي بارد.بهار در محرم رخ نموده و خزان گلزار بتول را ديده و سرافكنده .هزار دستان را به سكوت وا مي دارد . در چنين فضايي حزن انگيز در ماتمكده اي كه به ذكر مصائب امام حسين (ع) غمبار است از آن سلسله سيدي پا به عرصه خاك مي گذارد . روز جمعه از ماه محرم،بهار 1346 مولودي به دنيا مي آيد كه پدر نامش را سيد غلامحسين مي گذارد . چه وجه تسميه جالبي ،ماه محرم ماه حسين و مولود محرم،غلامحسين تقارن اين ولادت با محرم الحرام مي تواند علت انتخاب اين نام از طرف پدر براي فرزند باشد همچنين جد شهيد ،سيد غلامحسين نام داشته است كه مي تواند دليل ديگري براي اين انتخاب باشد.

معيشت

در زندگينامه شهيد علي دشتي حسيني به نحوه امرار معاش اشاره گرديده كه در اينجا نيازي به نوشتن آن مطالب نمي باشد. بازي هاي كودكانه: در بازيهاي كودكانه اين شهيد آن چه اتفاق افتاده است شايد كمتر بتوان در احوالات كس ديگري جستجو كرد. او در بازي كردن نوعي ارتباط معنوي بوجود مي آورده است بازيهاي او بيشتر شامل حركتي بوده كه جنبه تقليدي داشته است گرچه به بازيهاي مرسوم سنتي نيز علاقه مند بوده است .تقليد از اذان گفتن پدر در حالي كه دستها تا بنا گوش مي برده است و با لهجه كودكانه اذان مي گفته يا نماز خواندن ديگران را تقليدمي كرده است. سيد غلامحسين كمتر به بازيهاي گروهي روي آورده است ،چنانچه هم با همسالان خود مشغول بازي بوده با شنيدن اذان ترك همسالان و بازي مي كرده .اين روحيه در سالهاي اول زندگي در او وجود داشته است.

تحصيلات

مقطع ابتدايي: سيد غلامحسين در سال تحصيلي 53 – 52 دوره ابتدايي خود را در مدرسه دادگر باغك شروع مي كند و در سال تحصيلي 58 – 57 گواهينامه پايان تحصيلات خود را به شماره ثبت 2297 و به تاريخ شهريور ماه 1358 دريافت مي نمايد. مديران دوره ابتدايي وي خانم ها مرضيه عماري و عباس زاده و آقاي شاهپور جفره اي بوده اند در آن زمان حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد حسن نبوي مدير كل آموزش و پرورش بنادر و جزاير خليج فارس بوده است. در خصوص شرح حال ايشان مطالبي در زندگينامه شهيد تهمتن به طور مختصر نوشته شد. مقطع راهنمايي: سيد غلامحسين تحصيلات خود را در سال تحصيلي 59 - 58 در مدرسه راهنمايي علي اصغر بديع زادگان دنبال مي كند. تا سال تحصيلي 62 –61 تحصيلات خود را تا كلاس سوم راهنمايي ادامه مي دهد و در امتحانات شهريور ماه آن سال نيز شركت مي كند .نام مدرسه بعد از شهادت شهيد تهمتن از بديع زادگان به شهيد تهمتن تغيير مي يابد. كارنامه كلاس سوم شهيد نمرات نوبت اول و دوم ندارد و بيانگر حضور وي در جبهه هاي نبرد است. مديران مدرسه حيدر بهنيا و عليباش تخم افشان بوده اند اين مديران دلسوز هم اكنون نسبت به امورات فرهنگي اهتمام داشته و بدين طريق نيز امرار معاش مي نمايند. معلمين دوره راهنمايي وي مي توان آقاي شهرياران ،عالي نسب و غيور نام برد كه هم اكنون نيز مشغول تدريس مي باشند.

جبهه و جنگ

شهيد سيد غلامحسين دشتي حسيني در حالي كه محصل بود در مرحله اول راهي جبهه هاي غرب گرديد و به مدت سه ماه در مناطق قصر شيرين و سرپل ذهاب خدمت كرد و در مرحله دوم در عمليات والفجر 4 شركت نمود مدت زمان حضور ايشان در جبهه هاي نبرد در سالهاي 61 و 62 اتفاق افتاده است و همرزمان وي شهيد حسن لك و حسين حمادي را مي توان نام برد. سرانجام در پاييز سال 1362 در عمليات والفجر 4 شركت مي كند و در تاريخ 2/8/62 در تپه كدو به شهادت مي رسد . سيد غلامحسين تا روز شهادت 16 سال و 7 ماه و يك روز از عمرش را پشت سر گذاشته و زماني كه به جبهه مي رود با صغر سن مواجه بوده كه باتغييرتاريخ تولد خود مؤفق به ثبت نام براي اعزام مي شود .روزي كه اعزام مي گردد 15 سال داشته است تشييع جنازه و دفن: پيكر پاك شهيد سيد غلامحسين دشتي حسيني كه در سن 16 سالگي به شهادت رسيد پس از 18 روز در تاريخ 2/8/62 برروي دستان مردم استان بوشهر تشييع گرديد و سپس به زادگاهش روستاي باغك منتقل شد و در بهشت عسكري باغك مأوي گرفت. از حضور ايشان در كلاس درس تا غروب ايشان در بهشت عسكري فقط دو ماه مي گذرد .تشييع جنازه شهيد سيد غلامحسين دشتي حسيني كه پنجمين شهيد روستاي باغك است در آبان ماه سال 62 فضاي روستا را دگرگون كرد .اين تحول معنوي زماني بر روستاي باغك خيمه زد كه شهادت شهيد سيد غلامحسين دشتي حسيني دقيقاً سه ماه بعد از شهادت شهيد حسيني نژاد اتفاق افتاد.

سجاياي اخلاقي

هرچند سيد غلامحسين دشتي حسيني سن و سالي از او نگذشته بود تا بتوان مشخصه هاي وي در ادوار مختلف زندگيش بررسي كرد در همين عمر كوتاهش كلامي از او آن چنان انسان را منقلب مي كند كه چنين اثري ذي نفوذترين كلامها نمي تواند بر احوال انسان بگذارد.او چنين مي نويسد: ‹‹هيهات كه 15 سال از عمرم گذشته و هنوز اندر خم يك كوچه ام›› اين كلمه هيهات كمتر حتي از صد ساله ها شنيده ايم ولي يك نوجوان 15 ساله كه تازه به سن تكليف رسيده است و از اين سن بايد مواظب باشد كه نافرماني نكند ،خويشتن را به علت گذشته خود در كودكي كه نتوانسته است سپاسگزار انعام الهي باشد به انتقاد مي گيرد . آيا ويژگي بارز اخلاقي از اين بالاتر در صحيفه اي از نوشته علماي اخلاق يافت مي گردد؟او در اين 15 سال ره صد ساله را پيموده بود و به درجه اي رسيده كه در درياي معنويت غرق شده است. سنگر مدرسه و جبهه را در هم آميخته بود. با لباس رزم كه از جبهه مي آمد بدون تغيير لباس با همان فرم در مدرسه حضور پيدا مي كرد. در طفوليت نماز خواندن را ياد گرفت و به همين خاطر قبل از اينكه به مدرسه برود آنچه مي آموخت از اوان كودكي به ديگران نيز تعليم مي داد. مسجد منزل او بود ،به مسجد و منبر خو گرفته بود ،اذان مي گفت و ادعيه را تلاوت مي نمود .امام جماعت مدرسه بود و با سن و سال اندكش از احكام ديني مطلع بود و براي ديگران نقل مي كرد و مقيد به نماز شب بود. فعاليتهاي فرهنگي روستا را خود عهده دار بود ،انجمن اسلامي را فعال كرده بود و گروه مقاومت را اداره مي كرد. همواره مقداري از غذاي خود را به افراد فقير هديه مي كرد و در دستگيري مستمندان در حد توان تلاش مي نمود . بسيار ساكت و كم حرف و در عين حال متفكر بود. به همين چند ويژگي بسنده بايد كرد كه كاغذ مجال سجاياي اخلاقي آن والا مقام ندارد.

خاطرات

زنگ انشاء كه مي شد معلم دانش آموزان را يكي يكي جهت خواندن انشاءبه جلوي كلاس فرا مي خواند سيد غلامحسين نيز انشاي خود را كه هميشه در مورد جنگ و جهاد مي نوشت قرائت مي كرد.در يكي از روزها معلم موضوع انشاء را طوري انتخاب كرد كه هيچ تناسبي با جبهه و جنگ نداشته باشد و سيد غلامحسين را براي خواندن انشايش فرا خواند .ايشان باز از جبهه و جنگ نوشته بود و معلم را به تسليم واداشت و آخرين انشاي خود را با جوهر خون در برگ ايثار از دفتر عشق نوشت و نمره 20 گرفت.

‹‹به نقل از سيد محمد جوادحسيني››

‹‹ امام جماعت››

مدرسه بود و قلم و دفتر و هياهوي نوجواني ،ساعاتي كه از كلاس درس مي گذشت به اذان ظهر كم كم نزديك مي شديم ،فرش پهن مي گرديد و سجاده و مهر در جاي مخصوص قرار مي گرفت . صداي اذان همگان را به سوي نماز فرا مي خواند و نوجواني قد كشيده با محاسني صاف و چهره اي بشاش در جلوي صف همگان را به جماعت فرا مي خواند. مدير ،معلم،دفتردار و خدمتگزار و دانش آموزان همه پشت سر او به نماز قيام مي كردند.

‹‹به نقل از حسين پولادي همكلاسي شهيد››

‹‹بسيجي هميشه آماده››

همراه با اعضاي گروه مقاومت مشغول گشت زني شبانه در محل بوديم سيد غلامحسين در حالي كه لباس بسيجي بر تن داشت عضو گروه بود. به او گفتيم چرا شما اين لباس را در نمي آوريد ،موقع مدرسه رفتن،جبهه رفتن و گشت و گذار در محل هميشه لباس بسيجي بر تن داريد .خواست جواب دهد كه ماري از ره رسيد با پوتيني كه به پا داشت بر سر آن فشار آورد و گفت :بسيجي هميشه بايد آماده باشد.

‹‹به نقل از جبار خدري››

« عاشق دعا »

ايشان آنقدر به مسائل نماز جماعت و دعاي كميل و گرم نگهداشتن مراسم دعا و مجالس مذهبي اهميت قائل مي شدند كه با پاي پياده تا منزل ما(حدود 2 الي 3 كيلومتر)مي آمدند و مرا با خود براي خواندن دعاي كميل و نوحه خواني در شب جمعه به مسجد محله خود مي بردند و با موتور پدر بزرگوارشان (رحمه الله عليه ) مرا با خود بر مي گرداندند و آنقدر آن جليل القدر متواضع بودند كه هنگام برگشتن اگر من آنجا نمي ماندم ايشان با ماندن و صرف شام در منزل ما دوستي و كوچك نفسي خود را با عمل به ما مي آموختند.

‹‹به نقل از حسين پولادي همكلاسي شهيد››

منبع: کتاب اصحاب یمین

مؤلف: سیدمحمدجوادحسینی

موضوعات مرتبط: شهدای باغک ، زندگینامه شهید سیدغلامحسین دشتی حسینی

برچسب‌ها: زندگینامه شهید سیدغلامحسین دشتی حسینی , زندگینامه شهدا , زندگینامه شهدای باغک , شهدای باغک

مهدی قائدی به تیم ملی دعوت شد....
ما را در سایت مهدی قائدی به تیم ملی دعوت شد. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shehidmousa بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 2 فروردين 1397 ساعت: 11:47